**



14 اردیبهشت 98 --12:17  

اگر مثل خیلی ها مردید از خدا بخواید که خودش کار ها رو سرو سامان بده

زندگی

هر مرحله ش پر از انتخاب های مختلف

اتفاق های گوناگون

پر از صداهای مختلف .

با هر انتخاب مسیری ایجاد میشه و میشه رفت جلو .

اما برای کسی که همیشه تخیل میکنه مسیر هایی که میشد رفت

که چی میشه رفتن تو این مسیر

یا مسیر دیگه چیزی لازمه که بتونه کمی با قاطعیت موقعیت هارو  رد یا قبول کنه

دل قرص باشه که اگر انتخاب ها کمی دور هم کنه

حداقل برسونه به اون نقطه ای که میخوایم

اون چیزی که از زندگی میخوایم ! داریم درست پیش میریم !

.

همیشه یک اطمینان خاطری لازم هست

که ایا داریم درست میریم جلو ؟

از زندگی واقعا چی میخوایم ؟

وقتی مرور میکنی میبینی مثل یک جاده ای بود با کلی عقبه ی ریز و درشت

چندین راه در کنار هم چندین شاخه

حسی/ ندایی : داریم درست پیش میریم

اما وقتی برمیگردی پشتتو نگاه میکنی میبینی فاکتور هایی هست که نشون میده که درسته

مسیر غبارالوده , گیچ کننده ست

اما داریم درست پیش میریم

 انتخاب هایی که اسون نبود

مسیری با پیچ ها ی تند با سراشیبی های ترسناک با .

با گردنه ای سنگین

* یه نکته ی کمی مرتبط

اگر روزی کسی از من بپرسه که هدف از ازدواج و

متاهل شدن چیه

من میگم قراره به خدا برسیم

در کنار هم نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر


+ ضمیمه هم داشت که این کافیه

البته بهتره الان اینو نگید چون خیلی ملموس نیست :)



پست تکه تکه هس بهم چسبیده شده
چقدر حرف هست برای گفت اما
چه سود که گفتنش نوشتنش یه جوری میشه وقتی بخوای شرح بدی .
ولی حداقل باید تو ذهن سپرد که چکار هایی انجام میشه
وقتی از موقعیت بیرون به این قضیه نگاه کنم شاید منم
بگم حتما دلیلی داره که سرش نمیجنبه که شاید نبود احتمال داشت
اما من هم با توکل به خودش یاد گرفتم که چطوری به جلو پیش برم
چطوری بازی کنم چطوری کدورت ها رو رفع کنم
چطوری طبع تنگ بعضی ها رو تلنگر بزنم که
راه رسمش این نیست که با کسی مشکلی پیدا کردی چند وقتی از کسی خوشت نمیاد تو محل کار تو جایی ( برای همه پیش بیاد مهم مدیریته )
اون رو به سمت تنش فرسایشی بی ثمر ببری باید
برد اونو به سمت اخلاق میدونم سخته اما بعدش وقتی میبینی کل ورق برگشت یه چیز دیگه روتین این بود که بشه یا قهر یا زیراب زنی یا دعوا
متاسفانه !
شد یه رفاقت رفاقت هم نباشه یه حس احترام متقابل که کم کم میشه مودت بعد هم .خدا بهت
چی داده خیلی خوشت میاد میگی واقعا روش بزرگا و ائمه کار سازه
چطوری از کسی که از تو خوشت نمیاد طی برنامه بلند مدت بهش بفهمونی
که فازت داره تو رو میندازه تو این برخورد اول !
که این مثلا چوت تازه اومده نمشناسم باید بدونه که اینجا ارشد کیه اش خور کیه
:) یا که اشخوری کشید نمیدونید چیه چیزی که برای من این طوری اتفاق افتاد که دیدن من بهونه نمیدم دستشون نه با زور نه دستور نه . بعد
که صبح شد رفته بودن دیدن که کل اشپزخونه رو خودم خود جوش تمیز کرده بودم یعنی وضعی داشت ها با دو سه بار اسکاج لکه ها روغن  نمیرفت اما
خدا روشکر نتیجه که حاصل این بود که فرداش سربازای دیگه تو ابهام بودن که چرا باید یکی داوطلبانه بره از خودش اشخوری بکشه در حالی که اون اصلا اشخوری نبود من دیدم کثیفه لازم بود تمیز شه
یه روایتی شنیده بود که نزدیک هفت هشت ماه دست بهش نزده بود اما اها نتیجه چی شد
عالی هم فهمیدن من نه زور قبول میکنم نه از زیر  کار در میرم
الان بعضی هاشون سر ذوق اومدن دیگه اسایشگاه و اینا رو هم تمیز نگه میدارن هم برای تشویقی هم برای تمیزی
اینی که میگم مال روز اول یگانم بود یادش بخیر یهو نمیدونم چرا یادم افتاد
حالا حساب کنید هر روز بدون اغراق جایی که دارم خدمت میکنم جای پر رفت و امدی هر روز ده تا موضوعات مختلف پیش میاد که واقعا تنها وقتی که میکنم اینه که بیام خونه یه استراحتی بکنم بعد باز برم جدیدا هم اون ماشینی که تحویل من بود کم بود یه سایپا ( نیسان ابی ) هم دادن دیگه اصلا قابل شرح نیست بعضی روزا مثل نزدیکای احیا که حجم کار چقدره
واقعا نمیشه نوشت خیلی دوست داشتم بنویسم اما حیف که الویت مهمتره یه بار گفتم که باید هوشار بود که سول و امنیه مون رو قاطی نکنه
حلاصه از یه جا شروع کردم دارم در هم مینویسم
بگذریم یا
چطوری با مردم سر کردن الان که دیگه بزرگای ما هم دارن لج میکنن به خدا به جای اینکه
تو فامیل تو بیرون صلح و صفا ایجاد کنن خودشون عامل دوری ان
چطوری با کادر سر کردن
هر بشر هم یه طوریه :) یعنی انواع متنوع تفکر ها هست
یکی طرز فکرش انتقادی کار نمیکنه یکی کار میکنه نصفه میذاره میمونه براش کار خودش اسدلال داره یکی تا حد امکان از زیر کار درمیره
یکی مدل استایل ریاست گرفته یعنی از بالا به سربازای دیگه نگاه میکنه به خاطر سرباز فرمانده بودن یکی میگه نه چون کار مفید نمیکنن ما هم باید در حدی که استحقاقشو دارن براشون کار کنیم
یکی میگه باید باهاش ( اراسازلیاسان ) تا بهت گیر ندن یگی میگه باید ( ارا سازلیاسان تا ) فردا یه جا به درد بخوره !
یکی نظرش اینه که فقط باید احترام و سلام و صلوات برای کادر بکنی یکی هست چون خودشو مذهبی و انقلابی میدونه مدعی باید جایی با کلاسی بدن که همینطور هم شد
و انصافا هم کارشو انجام میده
مثل یه جامعه کوچیکه دیگه
یا بعضی هاشون هستن فکر میکنن سوار ماشین پلاک قرمز شدن یا پلاک سپاه دیگه باید خدا رو بندگی نکنن
یه بار یکیشون سوار ماشین شد من یه لحظه نگاه کردن دیدم این همه ی رفتاراش عوض شد :)
نشستنش نگاه کردنش :))
باور کنید الان دارم میگم خندم میگیره یه بار داشتیم یه جایی میرفتیم میگف برو تو دژبانی لازم نیست بپرسه حالا من چیکار کردم رسیدیم دژپانی صاف پای دژبان نگه داشتم از سمت شاگرد شیشه دادم پایین دیگه خلاصه اون میپرسید این داشت جواب میداد
اخه قضیه این بود که میخواست با اون ماشین استکبار بورزه :))
با اونم الان رابطم خوبه
هر چند که به خاطر بعضی از این مدل کارام بعضی ها گوش به زنگ هوشیار وایستادن تا سوتی چیزی بدم :)

چطوری فاصله ها رو کنترل کردن بین همه چی !
هر کدوم از اینها یعنی یه بحث مفصله مهمه که مصداق فراوان دارم .
حالا اگه شد بعضی از پست هایی که نوشتم ماه های قبل مرتبط هاشو منتشر میکنم
هر لحظه باید از خدا استمداد طلبید
چون بدون اون نمیشه
ازموده رو ازمودن خطاست

خوشحالم که افتادم تو خط عمل
یعنی اون چیز هایی که سالهاست داشتیم ادعا میکردیم میشنیدیم داریم کاربردی
امتحان میکنیم و امتحان میشیم که ایا واقعا سر کردن با مردم با تئوری ها میخونه یا نه
درسته کار سخته ولی نتیجش خیلی شیرینه
( ولی نباید انسان داریخا ) منظور هی بگه چرا نشد الان زود عجله سمه
وقتی میبینی کسی که تا دیروز داشت بهت از از کجا معلوم
یا که دیده یا لذت و یا کندن از بیت المال حرف میزد الان داره با همت خودش و لطف خدا
داره میگه نه راستشو بخوای ارزشش رو نداره
فقط افت کار اینجاست که
کار خیلی ظریفه خیلی
همه ی اینها ها رو نوشتم اما اون چیزی رو که دلم میخواست ازش بنویسم و بگم باز گذاشتم پای قدر الهی که خودش هر چی رو صلاح میدونی
باید با نیت عملی که انجام میشه قدر رو تغییر داد
احساس میکنم دارم بیرون چیز هایی که یک عمر بهشون فکر میکردم
دارن اب بندی میشن
اما فقط خدا میدونه که هیچ وقت لحظه ای از ذهنم خارج نشده
به قران لحظه ای !
فکر میکنم احساس میکنم حتی با اینکه مرام طرز فکر رو هم دارم تو بعضی ها بعضی جا ها میبینم باز
میبینم کار رو تموم نمیکنن باز یه چیزی نگه داشتن ارزشی های ما بسیجی های ما که انقدر میزان جذب کمه یا خورده شیشه داره
واقعا روحیه زمان انقلاب لازمه اون چیزی که موثق شنیدم دیدم تعریفشو که میگفتن اصلا فکر نمیکردیم
برای اینده و استخدام و چیزی برای خودمون جمع کردن میگفتم بیاین جذب شید میگفتن ما برای کار للاهی اومدیم
بگذریم .

واقعا برای فهمیدن معارف که متقیهای عالم طی کردن باید بند های دست و پا گیر رو رها کرد 
نمیدونم چرا چی شد باغ دان داغدان یه چیزایی نوشتم اما منظورم این بود که اینها هیچ منافاتی با این نداره که به فکر مال و مومات زندگی و رفاه نباشی
همینطور که نباید بیکار نشست و گفت که روزی رو خدا مقدر کرده چه تلاش بکنیم چه نکنی
در هر کار خدا حکمتی هست واقعا حتی تو تلخی ها
شب قدر نزدیکه .

حکایت ما هم شده مثل گرفتاری بشر

که اونقدر انسان ازاده که اصلا مشکلی نیست که تا کی بره دور هاشو بزنه خدا تو همین بین باز الرحم اراحمینه کمک خودشو به همه میکنه کار خودشو هم میکنه صالحان رو گلچین میکنه اما باز خدا بهتر میدونه عالم به تدبیر ها و امورات هست .

برای میراث زمین

بشر بعد که از چیزی نتیجه نگرفت میان جمع میشن دور حرف خدا

حالا ما هم بعد از این همه راه های رفته وقتی همون حرف ساده خدا رو گوش میکنیم میبینیم گرفت

و فقط از این حرصمون میگیره که چطوری غافل بودیم انگار که چیزی رو گم کرده باشیم

واافعا خدا از وجود خودش به ما عطا کرده

بگذریم .

خودش اتلاف وقت ها رو جبران میکنه

این رو هم خودش گفته

عهد!


بی ربط+ یکی از کار هایی که خوشحالم به جایی رسید مسله ی زبان بود

که دیگه کم کم میشه ازش استفاده عملیاتی کرد :)

ولی هنوز فکر میکنم تو گوش دادن میلنگم یعنی طوری که مثل زبان خودمون ( ترکی , فارسی ) عادی نیست که همینطوری یه جای دیگه هم باشم و صدا رو بشنوم و بگیرم

باید گوش کنم تا بدونم موضوع چیه  :)

تونستم برسونم ؟!


ان شاء الله که مسیر پیش رو امیده فرجه

من که با تمام تفاسیر و تحلیل هایی که میان میگن و حرف از کف جامعه میزنن به حرف هاش اعتماد دارم حتما خدا با ماست

قراره باز امتحان بشیم !

رو اشخاص طرف ها حساب باز نکنیم حرف حق رو بشناسیم خودش طرف حق رو به ما نشون میده



به قول اون داستان
که خدا همون خدایی هست که شما رو از دست فرعون نجات داد !
براتون دریا شکافت
از بند ازار و اذیت نجات داد
گرسنه تون شد یه نعمت
گرمتون شد یه نعمت
به خدا قسم همون خدایی که تا این جا اورده میتونه بقیه شو هم ببره
برای شما مهیا کنه
تمام اینها را به پای اتفاقی بودن ننویسیم
خدا رو باید عین یه بچه ای که قلبش از هر ناخالصی پاکه بهش اعتماد کرد
امیدوارم همه مون یه روز این کار رو کنیم گرچه یک ترسی هست
که میگیم شاید نگرفت

+ داشتم برای خودم مرور میکردم که به کجا رسونده !
و داریم همه ی کار ها رو توجیه میکنیم
که نه این اتفاقی بود
اونو که شانس اوردم

پنجاه درصد خدا همیشه حله
شایدم بیشتر

به نظر یک جمله ساده کلیشه ای که حالا برای من شده سخترین جمله ی دنیا چون نباید بیشتر از این گفت

فقط همین اگر خدا بخواهد به معنای واقعی کلمه یعنی بدون تردید و احساسات یک چیز نامعلوم ,اشفته

فکر و دغدغه اضافه کن , شرمنده

شاید قریب به همه نوشته ها از اول این را نوشتم و ماند که اشتباه بود و یا میخواستم به نوعی دیگر بسطش بدم و حرف ان حیله گر قسم خورده را گوش کنم

که اما حسی محکمتر از اول میگفت که حتی یک قدم هم به این شیوه راه خدا نیست این شیوه خودش هست !

اما هر روز نگارش میکردم کم و زیاد مقصود مخفی و اشکار مستقیم وغیر مستقیم تا چیزی بنویسم که خیلی بتونه برسونه

اما حالا باید نادیده گرفت گرچه از انتشار یافته ها زیاد تر شده اند

حتی وقتی خواندم دستم لغزید که لعنت به من که بیان کردم و اگر دیده و بیان نشود متهم میشوم به خیلی چیز ها.

اما دیگر هیچ کدام از ان ها لازم نیست حتی تمام این سال ها تمام ماه ها و این چند روز که . مهم نیست

همه ی . پیش خودم برای خودم خواهند ماند مهم نیست حتی اگر خشک و بی احساس جلوه کنم مهم نیست

این را به خودم گفته ام خیلی سادس اگر خدا خواست وگرنه مسله ی کسی نیست که اینجا چه میگذرد.

اما بالاخره الان عاقلانه مینویسم و از صمیم قلب.

انتخاب برای خوشبختی فراتر از این هاست حتی خدا هم راضی نیست چه برسد به بقیه و پدر ومادر

که یادمه در این مورد در یکی از همون پست ها که در مورد یه جمله از طرف من نخواهد و. اینطور چیز ها که با خودم میگفتم اگه از چند تا فیلتر هم رد بشه باز نمیشه اینو منتشر کرد اون قدر درش لعن و نفرین هست به خودم از گفتن این حرف

که فقط میتونم اینو بگم و تا تمام ارزو های نفس رو ذلیلشون کنم نابودش کنم

و تمامش را بگذارم به پای اینکه خدا میداند خدا نگاه میکند

خبر از دل و فکر هم دارد

فقط همین است که خدا  اگر بخواهد میشود

او هم خیر ما را و هم چیزی که به ضرر مان هست را از قبل جلوترش را دیده

همه ی ناگفته ها و ناخوانده بماند برای خودم

خودخوری و این همه نوشته ای که میخواهند کاری کنند که نشود

همه ش بماند برای خودم

این را تازه فهمیده ام که این نوشته ها میخواستند منتشر بشوند که من نرسم که خدا نپسندد

پس بهتر است همان پیش نویس بمانید

با اینکه خیلی هم منطقی و زیبا به نظر میرسید

با اینکه به فکرم می اید که با دیدن شما راه سریع تر میشود

با اینکه فقط خدا میداند چقدر سخت بود .

اما شما همتان فقط میخواهید من از حالم بگویم و منطقی جلوه دهید تا

راهی که دشمن انسان میخواهد اجرا شود

ولی من هم خوب میدانم هدف این

تمایل ها چیست حرف کیست !

تمام اوضاع با خودم دفن خواهم کرد

خدا چیز دیگری میگوید راه واقعی اش را نشان میدهد

هزاران القا میکند که نمیشود متهم میشوی به هیجان

متهم میشوی به خیلی چیز ها .

به نامعلوم بودن

یا به خشک و بی احساس بودن

اما همه ی اینها برای این است

که راه غلط بقیه را بروم

حتی باز همین در همین نوشته هم میخواهد اوضاع را عوض کند و طوری جلوه دهد که

باید یک فکر غیر حقیقی نشناخته در ذهن شخصی ترتیب اثر بدهد

چرا حاشیه اش را زیاد میکنی

نه اصلا

که این را با تمام وجودم میگویم که غلط هست

و خدا ناراضی خواهد شد

اما باید در مقابل ش بایستم در مقابلش بایستیم

هر چه باشد ما ادعا داریم که در وقتش گرفتار موهومات و .

نمیشویم نه

که چون میخواهد خرابش کند

و تمام ناگفته ها بماند که اگر نشد حتما باید دفن شود

تنها خدا میداند که چه چیزی برای بنده اش خوب است

عقلانیت خدا دین خیلی بالاتر از تصمیم های احساسی هست!

اینها همه ی ان چیز هایی بود که چیزی را که خراب کرده بودم میخواستم اصلاح کنم

که تنها عقلانیت و اینده مهم هست حتی شاید اینطور برداشت شود که حالا چه جو گیر و در فضا سیر میکند

اما این بهتر از ان است که یک عمر خودم را نبخشم و لعنت کنم

نه احساسی نه شوخ طبعی کاملا جدی جدی این پست ثبت شد

تا بعد


+همیشه هستم همیشه میخونم یکیش برای همین هست که نباید گذاشت خیلی جا بگیره

ادم نمیمیرد اما خیلی دق میدهد ,اگر ان فکر برای اینجا بود که خیلی خوشحالم که پاک شد

اما

.

.

تا وقتی که زمان اعزامم برسد

+ فرق ما همین هست با بقیه قوی بودن ,چیزی هایی رو فهمیدن و بهش میدان ندادن


ربات انسان نمای دیزنی که به تازگی ویدیویی از آن منتشر شده است، نشان می‌دهد ربات انسان نما قادر است همانند یک سوپر قهرمان واقعی، کارهای خارق‌العاده‌ای انجام بدهد.

شرکت دیزنی در زمینه رباتیک به پیشرفت‌های بسیار بزرگی دست پیدا کرده است که ربات انسان نمای جدید آن‌ها یکی از این دستاوردها محسوب می‌شود. محصولات این شرکت، ربا‌ت‌های شبیه به انسانی هستند که در پارک‌های دیزنی از آن‌ها به منظور سرگرم کردن تماشاچیان استفاده می‌شود. در این بین، جدیدترین ربات انسان نمای دیزنی بسیار امیدبخش است، به طوری که نشان می‌دهد می‌توان فراتر از سرگرمی‌های عادی از آن بهره برد.

 

 

به لطف بهره گرفتن از راهنمایی لیزری و همچنین وجود شناب‌سنج‌ها و ژیروسکوپ‌های داخلی، ربات انسان نمای دیزنی قادر است موقعیت خود را وقتی به آسمان پرتاب شده است به خوبی تنظیم کند. در ویدیوی تازه منتشر شده، پرواز این ربات ما را به یاد سوپر قهرمان‌هایی می‌اندازد که آزادانه در آسمان رها می‌شوند.

 

بعید نیست در آینده‌ای نزدیک، از ربات انسان نمای دیزنی در فیلم‌های مملو از سوپر قهرمان‌های استودیوی مارول استفاده شود.به این ترتیب نیاز به استفاده از بدلکارهای واقعی به حداقل رسیده و خطرات ناشی از این کار نیز کاهش پیدا می‌کند.

 

 

 


امشب نشد که بخوابم

قرارم این ماه رمضون این هست که تا سحری بخوابم و بعدش دیگه به کار های فردا برسم

نمیدونم میگن درستش اینه انگار قدیم ندیما

نمیدونم چرا

مشهد صحن یادم افتاد شب هاش یا مناطق جنوب دیر وقت از اتوبوس
پیاده شدن ها خواب الود بودن ادم های مختلف رو دیدن
فارس و عرب و این وری و اونوری کمی باهاشون
حرف زدن حس و حال مختص اونجاست

+میگم اوضاع خودش پیچیده هست دیگه پیچیدش نکنیم :)

چند روزه فکر میکنم اخه

داشتم تمام مدت اینو گوش میدادم شمام گوش کنید

 

 

 

 


وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا


+آخرین مطلب

 برای سال 96

اگر متوجه نشدید برید دنبال معنیش :)    الآن نرید یه روزی میرید دنبالش. 




راستش میدونی نشنوه 

ولی دیگه لذتی نداره نشنوه ولی میخوام بدجوری بزنمش زمین 

این حرکت رو هنوز کلمه ای که بتون حس غریب و عظیمش رو برسونه نساختن تنها کلمه ای که به ذهنم میره هم ردیف اون اغوا هست 

حرف هایی هست که با ما دفن خواهند شد :) 

چون به هر کی بگی به نظرم صد در صد قاطی میکنه چون نمیتونه کاری از دستش بیاد 

بذار تبصره ش رو هم بگم چرا داره یک راه داره که با ما دفن نشه 

و اون ایجاد شرایط و فهم و درک عمیقی هست که بشری که خطا کرده نمیتونه مهیا کنه 

بشری که در ساده ترین چیز ها اشتباه دارد حتی در شخصی ترین طرز فکر هایش 

حتی در قبول کردن اشتباه سختش می آید سختش می آید که یعنی من اشتباه کردم من!!  

و این میشود که در درونش باز قبول نمیکند چون سنگین است خیلی سنگین آسیب زاست به خیلی از اصول شخصیتی و پیامد های ناگوار دارد اگر نزدیک به کاملا قبول کند که اشتباه بود 

میبیند حتی این متن هم نتوانست باز شرح دهد عمق راز این کار های خدا را و گند زد به همه چیز 

بله برای همین است که شرایط می خواهد وان فقط ظهور است 

کسی که در صدم ثانیه میلیارد ها فکر کند و ذات حقیقت و سخن را بدون نواقص بگوید 

هعی من من هنوزم با اینکه پاک نیستم ولی در هر حالی که باشم آن را مطمئن باشید که اولین و آخرین آرزو 

هست و نیستم محقق شدن این وعده است و تلاش برای آن. 

از هر دری از هر مسیری از هر علم و آیین و فکر و حال و هوایی رفتم باز به شخصی رسیدم که باید بیاید و. 



شرکت کره‌ای Hankook Mirae به تازگی یک ربات بسیار بزرگ شبیه به ربات‌هایی که در فیلم آواتار» (Avatar) دیده بودیم ساخته است. این ربات‌ نزدیک به چهار متر ارتفاع و ۱٫۳ تن هم وزن دارد. این ربات به شکلی طراحی شده که یک راننده‌ی مخصوص می‌تواند داخل آن قرار بگیرد و ربات را کنترل کند. البته این ربات هنوز در مرحله‌ی آزمایشی قرار دارد و بعید به نظر می‌رسد که به این زودی‌ها بتوان از آن استفاده کرد؛ اما در کل وسیله‌ی جدیدی خواهد بود که می‌تواند در آینده جنگ ربات‌ها را رقم بزند.

ساخت این ربات‌ نزدیک به ۲۰۰ میلیون دلار هزینه داشته و مراحل ساخت آن از سال ۲۰۱۴ شروع شده بود. البته در ساخت این ربات از یکسری شرکت‌های فعال در حوزه‌ی جلوه‌های ویژه یا SFX هالیوودی هم کمک گرفته شده است. این ربات که Method-2 نام دارد یکی از رویاهای قدیمی انسان‌ها را به حقیقت تبدیل کرده است و می‌تواند تحول بزرگی در حوزه‌ی رباتیک به وجود بیاورد.  می‌توانید ویدیوهای منتشر شده از این ربات غول پیکر را از اینجا مشاهده کنید 

توصیه میشود حتما مشاهده کنید از قبلیا که پخش شدن کاملترن 

ربات 


مایکل روبین، در آخرین مقاله خود نوشت: ترکیه در حال تجزیه شدن است. 

متن مقاله‌ به شرح زیر است:

یک کشور چه زمانی تجزیه می‌شود؟ 

جنگ داخلی و اقدامات تلافی‌جویانه آخرین مرحله برای تجزیه یک کشور است.

 اتیوپی قبل از تجزیه اریتره از این کشور، ده‌ها سال با جنگ داخلی مواجه بود

 سودان جنوبی قبل از اینکه استقلال خود را از سودان اعلام کند همین وضعیت وجود داشت

جدایی بنگلادش از پاکستان یک سال طول کشید اما کشته ها از کل جنگ سوریه بیشتر بود

در همه این الگوها ویژگی‌های مشترکی از جمله درگیری داخلی نظام ی و ایجاد بار روانی برای تجزیه وجود دارد. اریتره‌ای‌ها سال‌های زیادی قبل از اعلان استقلال از اتیوپی خودشان را جدا از ملیت اتیوپی و یک جمعیت متفاوت با آنان می‌دیدند. بنگلادشی‌ها قبل از استقلال از پاکستان به زبان متفاوتی نسبت به پاکستانی‌ها در بین جمعیت خود صحبت می‌کردند و رفته رفته خود را صاحب فرهنگی متفاوت از فرهنگ پاکستانی می‌دیدند. 


با نگاهی به خاورمیانه مشاهده می‌کنیم کُردها خودشان را جمعیت بزرگی می‌بینند که تاکنون موفق نشده‌اند به عنوان یک ملت واحد در دنیا شناخته شوند. ده‌ها میلیون کُرد در چهار کشور متفاوت زندگی می‌کنند: ایران، ترکیه، عراق و سوریه. کُردهای عراق ده‌ها سال است که برای استقلال خود تلاش و مبارزه می‌کنند. در دوران سلطنت عراق، شاهد درگیری‌های محدودی بین نیروهای سلطنتی و کُردها بودیم. این دوران بیشتر از سال 1961 طول نکشید و فقط سه سال بعد، سلطنت عراق در یک کودتای نظامی سرنگون شد و درگیری‌های شدید بین کودتاچیان و کُردها شکل گرفت. این درگیری‌ها به مدت ده سال ادامه یافت. در سال 1970 ملا مصطفی بارزانی رهبر حزب دموکرات کردستان که پدر مسعود بارزانی است با تصور اینکه صدام  فردی است که صلح و ثبات را به عراق خواهد آورد با وی توافق کرد. بارزانی و صدام توافق‌نامه‌ای را امضا کردند که در آن امتیازاتی برای کُردها در نظر گرفته شده بود اما خیلی زود بارزانی به بدعهدی صدام پی برد و درگیری‌ها دوباره شروع شد. صدام حسین کُردها را به شدت سرکوب کرد و هویت و میراث تاریخی آنان را با خاک یکسان کرد. در سال 1991 صدام یک اشتباه استراتژیک بزرگ انجام داد؛ صدام مأموران و مقامات غیرنظامی عراقی را از منطقه کردستان خارج کرد و تسلیم خواسته کُردها شد. کُردهای عراق هم نهایت استفاده از این موقعیت را کردند و حکومت خود در اقلیم کردستان را تشکیل دادند.

بیش از 25 سال از آن زمان می‌گذرد. نسل جدید کُردها دوره صدام را درک نکرده و جنگ بین کُردها با دولت بغداد را تجربه نکرده‌اند. فقط چند باری گروه داعش به نزدیکی‌های کردستان پیشروی کرده  عقب‌نشینی کرده است. در منطقه کردستان فقط به زبان کُردی صحبت می‌شود و نسل جدید، زبان عربی را نمی‌فهمد. فقط آوازهای کُردی گوش می‌دهند و شبکه‌های تلویزیونی به زبان کُردی را تماشا می‌کنند. این نسل نه‌تنها به جنوب عراق رفت و آمد ندارند، حتی تعداد کمی بغداد را از نزدیک دیده‌اند. بسیاری از آنان خود را عراقی نمی‌دانند. این مسئله جدیدی نیست، به طوری که خیلی از آکادمیسین‌ها و رومه‌نگاران که به اقلیم کردستان سفر می‌کنند به این تحولات اعتراف می‌کنند. بحث‌های زیادی از تغییرات فاحش اقلیم کردستان در نجف، کربلا، بصره و حتی بغداد مطرح می‌شود. با عراقی‌هایی که برای تعطیلات به کمپ‌های توریستی کوه‌های کردستان سفر می‌کنند، مانند اتباع خارجی برخورد می‌شود و نیروهای اقلیم کردستان اقدام به کنترل پاسپورت‌های آنان می‌کنند. در حالی که در گذشته در مدارس اقلیم کردستان به دانش آموزان آموزش داده می‌شد که در طول تاریخ به همراهی عرب‌ها از تمامیت ارضی عراق دفاع کرده‌اند ولی در حال حاضر تمامیت ارضی عراق کوچک‌ترین اهمیتی برای نسل جدید اقلیم کردستان ندارد. امتیازاتی که اقلیم کردستان به دست آورده است محدود به کنترل این اقلیم نیست بلکه از لحاظ بار روانی خودشان را به عنوان یک ملت جدا به عراقی‌ها دیکته کرده‌اند.

رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه، برای مقابله با کُردهای تجزیه‌طلب دریای خون در مناطق کُردنشین ترکیه به راه انداخت. اردوغان برای موفقیت در انتخابات ترکیه نهایت استفاده را از آرای کردها می‌کرد تا اینکه به مرحله‌ای رسید که به رأی کردها نیازی پیدا نکرد و تمام وعده‌ها و قول‌های خود به کُردهای ترکیه را زیر پا گذاشت. اردوغان زمانی که دید کُردها آرای خود در انتخابات ترکیه را به حزب کُردی دموکراتیک خلق‌ها می‌دهند، فرایند صلح با کُردها را متوقف کرد و شهرهای کُردنشین جیزره، سیلوپی، نُصیبین را با هدف خشک کردن ریشه تجزیه‌طلبان همانند شهر حلب سوریه با خاک یکسان کرد.

سرکوب اخیر کُردهای ترکیه پس از متوقف شدن فرآیند صلح و همچنین سرکوب‌هایی که از سال 1980 در ادوار مختلف علیه کُردها صورت گرفته شد، این ذهنیت را در کُردهای ترکیه تقویت کرد که خودشان را جدا از ملیت ترکیه‌ای بدانند. البته سرکوب‌ها در دوره اردوغان تنها مرتبط با کُردها نیست، بلکه سرکوب شدید به رسانه‌ها و رومه‌نگاران تُرک رسیده است و این خفقان شدید در تاریخ ترکیه کم‌نظیر است.

در حال حاضر کُردهای ترکیه اگر ترک‌ها را دشمن خود ندانند حداقل خودشان را ملت جدا از ترک‌ها می‌دانند. ترک‌های که در غرب ترکیه با سبک زندگی غربی زندگی می‌کنند، قدم به جنوب شرقی ترکیه نگذاشته‌اند. بسیاری از شهروندان کُرد ترکیه، شهرهای ازمیر، بورسا و آنتالیا را از نزدیک ندیده‌اند. ترکیه از نظر روان‌شناختی در مرحله تجزیه قرار دارد. حتی اردوغان خطر تجزیه را کاملاً حس کرده و تلاش می‌کند اقتصاد مناطق کُردنشین را به عقب‌ماندگی برگرداند.

بار روانی تجزیه شدن می‌تواند به جنگ داخلی و حتی پاک‌سازی قومی منجر شود. این مسئله موقعی خطرناک می‌شود که در نظر بگیریم که کُردها مردم مسلح و دارای استعداد جنگیدن هستند. ترک‌ها این واقعیت را باید قبول کنند که ترکیه در مرحله تجزیه شدن قرار دارد و مرزهایش به زودی تغییر خواهد کرد. فقط تنها مسئله‌ای که قابل بحث است این است که پس از تجزیه دو دولت بزرگ تشکیل خواهد شد یا ترکیه به شکل سیستم فدرالی اداره خواهد شد، هنوز مشخص نیست. اردوغان می‌تواند خود را به عنوان رهبر بزرگ و آتاترک دوم بداند اما اردوغان کسی است که به جز نابود کردن ترکیه نوینی که آتاترک پایه‌گذاری کرده بود، کار دیگر انجام نداده است. نام اردوغان در تاریخ به عنوان قهرمان ملی ترکیه ثبت نخواهد شد بلکه اردوغان به عنوان حاکم فاسدی معرفی خواهد شد که به خاطر غرورش ترکیه را نابود کرد.

نسخه کامل مقاله در خبرگزاری ها هست


 حرکت برای سربازهای شطرنج حکم مرگ و زندگی رو داره یا حذف میشن یا در آخر وزیر 

اما با تمام شباهت های شطرنج  تفاوتش با زندگی در اینه که 

 بعد از کیش و مات شدن داشته هات هم میشه زندگی رو ادامه داد و حتی دوباره سرپا ایستاد 

برای همینه که بعد از مات شدن هم کسی نمیتونه  شاه رو بیرون کنه 

جاگذاری در زندگی = چون هنوز شاه ِ خودشهِ

شاید به خاطر اینکه در زندگی ملموس نیست قابل باور نباشه ولی هر حرکتی در چی شدن ما تاثیر داره 


پس :

سرباز ها = انتخاب ها

شاه = وجود انسان، حیات، امید 

حالا بر فرض که آخر تبدیل به وزیر نشدیم ولی میتونیم که یه انسان خوب بمونیم 

+ من فهمیدم چی گفتم شما رو نمیدونم 


انسان یعنی محدودیت، انسان یعنی ندانستن، در عوض انسان یعنی دارنده عقل

آدم ها در طول مسیر زندگیشون دو نوع هستند :

یک. اونهایی  که نمیدونند چطور مسله ای حل میشه

ولی میرن سراغ راه حل اون و پیشامد افتاده را حل میکنند 

دو . اونهایی که نمیدونند چطور مسله ای حل میشه

و نمیرند دنبال راه حل اون و امورات زندگیشون همونطوری میگذره و میگذره 

از من :)

در آینده برای دومی هم مشکل لاعلاج و وضعیت خیلی حادی  پیش نمیاد ( با توجه به موضوع)

ولی آینده ایده آلی هم در انتظارشان نیست 

+ تعجب نکنید این چی بود نصف شبی، کمی الان جو گیر شدم ترم اولی یه درسی رو بهمون دادن به نام معادلات دیفرانسیل که الحق که این اسم برازنده این چنین درس مفید :| و سنگینی خخ 

ولی منظورم، هیچی الان در حال حل تمرین ها بودم شنبه امتحان کوچکی داریم که دارم پله پله به جواب ها میرسم و متوجه میشم مباحث رو که چی میگن که این حال میده :)) و برام شیرینه 

حرفم به این مساله میاد که اگر من به وقتش پیش نیاز های دیفرانسیل رو خوب تحویل میگرفتن الان به این مصیبت نمیموندم :) که تا صبح باید بیدار باشم 

خوش به حال کسایی که از نعمت عقل بهره مندند خوب چیزیه اگه استفاده کنیم 

ما که نداریم 



وقایع دردناک عاشورا تا بعد از ظهر که هنگامه شهادت امام حسین علیه السلام بود یکسری جنایات را به خود دید و از شهادت امام حسین (علیه السلام) به بعد سرزمین کربلا شاهد فجایع و جنایاتی خاص در مورد اهل بیت پیامبر بود.  سال 61 ه.ق عصر روز دهم محرم لشکر یزید بعد از این که امام حسین (علیه‌السلام) را به شهادت رساند به دستور فرماندهان خود دست به غارت و آتش زدن خیمه‌ها و آزار و اذیت خاندان نبوت زدند. آنها به سوی خیمه‌های حرم امام حسین (علیه‌السلام) روی آوردند و اثاث و لباسها و شتران را به یغما بردند و گاه بانویی از آن اهل‌بیت پاک با آن بی‌شرمان بر سر جامه‌ای در کشمکش بود و عاقبت آن لعنت شدگان الهی جامه را از او می‌ربودند.(1) 

 دختران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حریم او از خیمه‌ها بیرون آمده و می‌گریستند و در فراق حامیان و عزیزان خود شیون و زاری می‌نمودند. بعد از این اموال اهل‌بیت را با سر و پای و لباس به یغما رفته به اسیری گرفتند. و آن بزرگواران را از کنار پیکر امام حسین (علیه‌السلام) گذراندند. وقتی نگاه اهل‌بیت به کشته‌ها افتاد فریاد کشیدند و بر صورت خود زدند.(2) بعد از به اسارت گرفتن اهل بیت، عمر سعد ملعون در میان یارانش فریاد کشید: چه کسی حاضر است که اسب بر پشت و سینه حسین (علیه‌السلام) بتازد! ده نفر داوطلب شدند و پیکر مطهر امام حسین(علیه‌السلام) را با سمّ اسبان لگدکوب کردند.(3) در عصر عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی نزد عبیداله بن زیاد به کوفه فرستاد و سرهای یاران و خاندان او را جمع کرده (که هفتاد دو سر بود) و به همراهی شمر بن ذی‌الجوشن و قیس بن اشعث به کوفه فرستاد.(4) 
 سپس کشته‌های خودشان را جمع کرده و دفن نمودند ولی جنازه بی سر و زیر پای اسبان لگدکوب شده امام حسین (علیه‌السلام) و یارانش تا روز دوازدهم محرم عریان در بیابان کربلا بود تا این که توسط قبیله بنی‌اسد و به راهنمایی امام سجاد (علیه‌السلام) دفن شدند.(5) شب یازدهم محرم را گویا اسرای اهل‌بیت در یک خیمه نیم‌سوخته سپری نمودند در این رابطه در مقاتل چیزی از احوال اهل‌بیت (علیهم‌السلام) نقل نشده ولی می‌توان تصور کرد که چه شب سختی را بعد از یک روز پر سوز و از دست دادن عزیزان و غارت اموال و اسارت و سوختن خیمه‌ها و اهانت‌ها و . داشته‌اند. عمر سعد ملعون در روز 11 محرم دستور حرکت از کربلا به سوی کوفه را می‌دهد و ن و حرم امام حسین (علیه‌السلام) را بر شتران بی‌جهاز سوار کرده و این امانت‌های نبوت را چون اسیران کفّار در سخت‌ترین مصائب و غم و غصه کوچ می‌دهند.(6) شاعر عرب این مصیبت عظما را به رشته نظم در آورده: 
 "یصلى على المبعوث من ."؛ این قضیه بسیار شگفت‌آور است که مردم بر پیغمبر مبعوث که از آل هشام است، تحیت و درود بر روح پاکش می‌فرستند و از طرف دیگر، فرزندان و خاندان او را به قتل مى‌رسانند!!(7) در هنگام حرکت از کربلا عمر سعد دستور داد که اسرا را از قتلگاه عبور دهند. قیس بن قرّه گوید: هرگز فراموش نمی‌کنم لحظه‌ای را که زینب دختر فاطمه (سلام‌الله علیها) را از کنار کشته بر خاک افتاده برادرش حسین عبور دادند که از سوز دل می‌نالید . و امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرماید: . من به شهدا نگریستم که روی خاک افتاده و کسی آنها را دفن نکرده، سینه‌ام تنگ شد و به اندازه‌ای بر من سخت گذشت که نزدیک بود جانم بر آید و عمه‌ام زینب وقتی از حالم با خبر شد مرا دلداری داد که بی‌تابی نکنم.(8) 
(گویا اسرای کربلا را دوبار به قتلگاه می‌آورند، یک دفعه همان عصر روز عاشورا بعد از غارت خیمه‌ها و به درخواست خود اسرا و یک بار هم در روز یازدهم محرم هنگام کوچ از کربلا و به دستور عمر سعد و این کار عمر سعد شاید به خاطر این بود که می‌خواست اهل‌بیت (علیهم‌السلام) با دیدن جنازه‌های عریان و زیر آفتاب مانده شکنجه روحی به اسرا داده باشد.) 
خیمه های سوخته بعد از این که روز یازدهم محرم اسرا را از کربلا به سوی کوفه حرکت دادند به خاطر نزدیکی این دو به هم روز 12 محرم اسرا را وارد شهر کوفه نمودند گویا شب دوازدهم را اسرا در پشت دروازه‌های کوفه و بیرون شهر سپری کرده باشند.


 در اثر تبلیغات عبیدالله بن زیاد علیه امام حسین(علیه‌السلام) و خارجی معرفی کردن آن حضرت، مردم کوفه از این پیروزی خوشحال می‌شوند و جهت دیدن اسرا به کوچه‌ها و محله‌ها روانه می‌شوند و با دیدن اسرا شادی می‌کنند. ولی با خطابه‌هایی که امام سجاد (علیه‌السلام) و حضرت زینب(سلام‌الله علیها) و سایرین از اسرا ایراد می‌کنند و خودشان را به کوفیان و مردم می‌شناسانند و به حق بودن قیام امام حسین (علیه‌السلام) اذعان می‌کنند شادی کوفیان را به عزا تبدیل می‌کنند. 
 در طول مدتی که در کوفه و در میان مردم به عنوان اسیر جنگی حرکت می‌کردند سرها بالای نیزه بود و اسرا در کجاوه‌ها جا داده شده بودند و آنان که خیال می‌کردند اسرا از خارجیان هستند و بر خلیفه یزید عاصی شده‌اند، جسارت و اهانت می‌کردند، عده‌ای هم از نسب اسرا سؤال می‌کردند با این وضع وارد دارالاماره می‌شوند و در مجلس عبیدالله بن زیاد که حاکم کوفه و باعث اصلی شهادت امام حسین، این ملعون جلوی چشم اسرا و مردم با چوب‌دستی به سر مبارک می‌زد و خود را پیروز میدان قلمداد می‌کرد و کشته شدن امام حسین (علیه‌السلام) را خواست خدا قلمداد می‌‌نمود.(9) ولی با جواب‌هایی که از جانب حضرت زینب و امام سجاد (علیهما‌السلام) می‌شنید بیشتر رسوا می‌شد. 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اقیانوس طلایی گلین موزیک | تورک موزیک ارائه انواع خدمات آرایشی و هزینه ها دک تک DeckTech ELECTRICAL EDUCATION مدلو kari فاطمه دخت گ‍‍ودزیلا سواری BTS_ARMY